۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۱, سه‌شنبه

آموزش مسئله محور: توصيه اي براي آموزش فلسفه به نوجوانان

مدتها بود مي خواستم در مورد آموزش فلسفه به كودكان بر اساس خاطره های نحوه علاقمندي خودم به فلسفه كه در نهايت باعث شد در رشته فلسفه ادامه تحصيل دهم، نكته هائي بنويسم ولي بهانه اش پيش نمي آمد. تا اينكه به بركت تشويق دوستمان آقاي ناجي، كه بايد به تلاش هاي مستمرشان در بسط آموزش فلسفه به كودكان در ايران واقعا خسته نباشيد گفت، فرصت نوشتن اين مقاله دست داد. آنچه مي نويسم بر اساس تجربيات خودم است و از اين رو اصلا نبايد آنرا به عنوان نوشته اي تخصصي در زمينه آموزش فلسفه براي كودكان به حساب آورد. با اين توصيفات حالا مي رويم سراغ فلسفه براي كودكان.
يكي از مسائل مهمي كه در آموزش فلسفه به كودكان و نوجوانان به نظرم بايد به آن بسيار پرداخته شود،آموزش روش تحليل مسائل به كودكان و نوجوانان است. قدرت بالا در تحليل مسائل يكي از شاخصه هاي خلاقيت است و شايد اگر از من بپرسند بگويم مهمترين هدف آموزش فلسفه به كودكان نيز هست؛ چون مي تواند نقش بسزائي در متفكر بار آوردن دانش آموزان داشته باشد. نوشته من در اينجا حول همين مسئله دور مي زند كه چگونه قدرت تحليل مسائل را در نوجوانان بالا ببريم؟ روشي كه من براي افزايش قدرت تحليل دانش آموزان توصيه مي كنم آموزش مسئله محور تفکر به آنان است. در اينكار از الگوي معمول در ميان فلاسفه تحليلي، يعني مسئله محوري ، الهام گرفته ام. از اين پس به عمد تاكيدم را بر نوجوانان خواهم گذاشت چون به نظر مي رسد روشي كه در اينجا پيشنهاد مي كنم بيشترين كارائيش براي نوجوانان بالاي 12 سال باشد.
اگر بخواهم به بحث جنبه اجتماعي هم بدهم ،بايد اين نكته را هم اضافه كنم كه ما در شرايط كنوني ايران بشدت از فقدان انديشه ورزي رنج مي بريم و يكي از مهم ترين ريشه هاي چنين فقداني عدم آموزش صحيح فكر كردن در سطوح پايه است.آنچه در مدارس امروز ايران به دانش آموزان ياد داده مي شود اطلاعاتي ناكامل آنهم بدون سوق دهي دانش آموز به انديشيدن ،خلاقيت وكشف نتايج جديد است.حاصل نهائي چنين فرايندي از قبل مشخص است: تربيت انسانهائي كه چندان عادت ندارند انديشه شان را در حل مسائل بكار گيرند و ادامه توسعه نيافتگي و عقب ماندگي كشور و به عبارت ديگر در جا زدن؛ اگرچه بخواهيم به صد زبان و با صداي بلند فرياد بزنيم هنر نزد ايرانيان است و بس! اين مسئله اگردر آموزش علوم رياضي به دانش آموزان ايراني تا حدودي كمتر آشكار باشد، در مسئله آموزش فلسفه ،ادبيات ،روانشناسي ،جامعه شناسي،علوم سياسي، اقتصاد ،مديريت و بطور كلي علوم انساني بسيار محسوس است و يكي از نتايج بد آن ضعف توليد علم و فرهنگ عالمانه و خلاق در اين زمينه ها در ايران است.
من به عنوان يك علاقمند كوچك به فلسفه لا اقل در مورد خودم مي توانم مدعي شوم تجربه هاي اوليه فلسفي و جرقه هاي اوليه علائق فلسفيم، آنجاهائي رقم خورده اند كه معلمي با طرح مناسب يك مسئله فكري-فلسفي كه برايم جذاب و گيرا بوده، مرا به انديشيدن تحريك و تشويق كرده است؛ مسائلي كه گاه با تمام وجود درگير آنها مي شدم و البته اين درگيري غالبا لذت بخش بود. من از اين بابت سخت مديون معلمانم هستم .(1)
در اين مقاله بر آنم مدلي را براي آموزش فكر كردن به دانش آموزان با استفاده از مسائل كلاسيك فلسفه، چه فلسفه هاي تاريخ كشورمان و چه فلسفه هاي غربي و جديد، پيشنهاد كنم. در اينجا روش آموزش مسئله محور فلسفه را توصيه كرده ام كه بنظر ميرسد يكي ازبهترين روشهاي آموزش تفكر و خلاقيت خصوصا به نوجوانان است.در اينجا هم براي نيل به مقصود، روش برگزاري كلاس توسط معلم بسيار مهم است. توصيه مي شود نحوه نشستن بچه ها در كلاس به صورت حلقه اي دورادور كلاس باشد. يعني معلم از دانش آموزان بخواهد صندليها را بجاي حالت معمولي و رديف به رديف پشت هم، دور كلاس بچينند و خودش هم صندليش را در آن حلقه و در ميان دانش آموزان قرار دهد. اين كار باعث مي شود موقعيت صندلي معلم نسبت به دانش آموزان موقعيت فرادست-فرودست نباشد كه خود از نظر روانشناختي حاوي نكات ظريف و جالبي است و ديگر آنكه باعث تحريك بيشتر دانش آموزان به مشاركت در بحث مي شود. البته اين منافات با آن ندارد كه معلم درميان كلاس بتواند قدم هم بزند. در مورد اين حلقه و كلا نحوه اداره مناسب كلاس در مباحث تخصصي آموزش فلسفه براي كودكان به طور مفصل صحبت شده است و توصيه مي كنم براي توضيحات بيشتر به آنها مراجعه كنيد .(2) نكته قابل اشاره ديگر آنكه بهتر و بلكه لازم است معلم چنين كلاسي خود اهل انديشه باشد؛ كسي كه خود به انديشيدن رغبتي ندارد، چگونه مي تواند به دانش آموزان انديشيدن ياد دهد و معلم فلسفه براي كودكان باشد؟ روش توصيه اي آنست كه معلم از قبل به دقت مسئله اي براي طرح در آن جلسه كلاس تدارك ببيند.در مورد خصوصيات چنين مسئله اي در ذيل سخن خواهيم گفت. با شروع كلاس و پس از مقدمه چيني آنرا براي دانش آموزان طرح كند و پس از توضیح کامل صورت مسئله از دانش آموزان بخواهد پاسخ هايشان به مسئله ياد شده را يك به يك ارائه کنند و به همراه معلم پاسخ ها را به بحث گذارند.معلم لازم است بكوشد از ابعاد و زواياي مختلف مسئله در كلاس مورد بررسي قرار گيرد و دانش آموزان حتما در بحث شركت كنند.(3) ولي چه نوع مسائلي را بايد براي نوجوانان طرح كرد؟ بنظر مي رسد از ميان مسائل فلسفي، كه طيف گسترده اي را در بر مي گيرند، مسائلي كه براي دانش آموزان جذاب، ملموس و قابل فهم و متناسب با سطح فكري آنها هستند ، مسائل مطلوب مايند؛ مسائلي كه دانش آموزان در آن سن مي توانند و ممكن است در زندگيشان با آنها درگير شوند. در بسياري موارد لازم است مسائل متناسب با سطح فكري دانش آموزان ساده سازي و بازنويسي شده باشند. اگر بتوان هنر را نيز در خدمت آموزش گرفت و با مشاركت هنرمندان مسائل را به صورت نمايش اجرا كرد ، جذابيت كلاس بيش از پيش مي شود. من نمونه اي بسيار ساده از طرح نمايشنامه چنين كاري را در ادامه متن آورده ام. مسائل مي توانند از حيطه هاي مختلف فلسفه مثل فلسفه اخلاق، فلسفه سياست، معرفت شناسي، فلسفه دين، الهيات، طبيعيات، فلسفه ذهن و... باشند. من ادبيات را هم به اين ليست عمدا اضافه مي كنم. شايد بهتر باشد مسائل شاخه هاي كاربردي فلسفه مثل فلسفه اخلاق و سياست تا حدودي در اولويت قرار گيرند. چرا ادبيات را به ليست منابع مسائل فلسفي اضافه كردم؟ چون معتقدم مسائل داراي صبغه اگزيستانسياليستي جايگاه مهم و ويژه اي دارند ، مسائلي كه با معناي زيستن ما به عنوان انسان سروكار دارند و مي توانند در اخلاقي زيستن دانش آموزان در آينده واقعا موثر باشند. به علاوه اين گونه مسائل كه متون ادبي-عرفاني ما مثل ديوان حافظ، مثنوي معنوي، شاهنامه فردوسي و بسياري ديگر مملو از آنهاست، به علت آميختگيشان با شعر و هنر جذابيتي مضاعف براي نوجوان دارند. بگذاريد نمونه اي ذكر كنم. در سالهاي دوران راهنمائي معلم انشا و ادبياتي داشتيم كه من اهميت نشستن به صورت حلقه اي در كلاس را از ايشان آموخته ام. در خاطرم هست كه روزي او سر كلاس انشاي سوم راهنمائي داستان موش و گربه را از ديوان عبيد زاكاني براي ما به زيبائي خواند و از ما خواست داستان عبيد را رمز گشائي كنيم، يعني بگوئيم هر كدام از شخصيت ها سمبل كدام طبقه در اجتماعند.يعني منظور عبيد از گربه كدام افراد جامعه اش بودند، منظور از موش چه كساني بودند، معناي استعاري توبه شكني گربه چه بوده است و الي آخر. اين داستان سئوالات مهمي در ذهن من و ساير دانش آموزان كلاس در مورد اوضاع اجتماعي تاريخي ايران در گذشته برانگيخت. علاقه اي كه هنوز در من كاملا زنده است.
در حالت كلي توصيه مي شود براي دانش آموزان ايراني برخي از مسائل و مثالها از متون كلامي- فلسفي و ادبياتي كشورمان انتخاب شوند. علت اين توصيه آشكار است؛ به اين واسطه به دانش آموزان نشان داده مي شود كه در ايران هم روزگاري بحث هاي كاملا عميق و دقيقي در ميان اهل فكر اعم از متكلم، شاعر و صوفي، فيلسوف يا فقيه و اصولي در مي گرفته است.پس بايد با اين مباحث آشنا شد، عقلانيت و تيزهوشي و ژرف انديشي موجود در آنها را فهميد و احيا كرد. اين آشنائي اعتماد به نفس و جرات براي انديشيدن را در نوجوان به عنوان يك ايراني مي دمد، كه به نظرم نيازي بسيار مهم است.اين جسارت در انديشيدن آنقدر مهم است كه كانت فيلسوف شهير آلماني جوهر روشنگري و تجدد و فرق فارق دنياي جديد و قديم را چيزي جز داشتن جرات انديشيدن نمي دانست.(4)متاسفانه بسياري از دانش آموزان ايراني بخاطر آشنائي كليشه اي با انديشمندان تاريخ كشورمان از طريق كتابهاي نامناسب درسي،با عمق و غناي انديشه انديشمندانمان آشنا نمي شوند و بلكه نسبت به آنها در ايشان حالتي از زدگي ايجاد مي شود.اينكار مي تواند مانع اين امر شود.
توضيح مطلب را با ارائه نمونه اي از مسائلي كه مي توانند در كلاس از سوي معلم طرح شوند،ادامه مي دهيم.مثالي كه در اينجا به عنوان نمونه خواهم زد از تاريخ كلام اسلامي و ازحوزه طبيعيات انتخاب شده است.طبيعيات حوزه اي است كه متاسفانه در سده هاي متاخر از سوي مسلمانان مورد غفلت واقع شده است و انتخاب چنين مثالي از اين حيث مي تواند جالب باشد.مي دانيم امام محمد غزالي متكلم و صوفي برجسته اشعري مسلك صاحب كتابي است به نام تهافت الفلاسفه. از توضيح در مورد چند و چون و انگيزه هاي نوشتن اين كتاب صرف نظر مي كنيم ،چون محل بحث ما نيست. فقط به اين نكته در اين حد اشاره مي كنم كه غزالي اگرچه به مخالفت با فلسفه معروف شده است ، مخالفت هاي او با فلسفه خود فلسفيند. يكي از مباني مخالفتهاي غزالي با فلاسفه ، مسئله حدوث و قدم عالم بود. غزالي معتقد به حدوث عالم( خلقت آن از عدم) و نيز نامحدود نبودن عمر عالم بود و در مقابل فلاسفه مسلماني مانند ابن سينا تحت تاثير فلاسفه يونان معتقد به قدم عالم بودند و اينكه عالم ابتدا و انتهاي زماني ندارد. بخشي از اين كتاب ، پاسخ غزالي به استدلالي است كه جالينوس دانشمند و فيلسوف يوناني در تائيد ابدي بودن عمر خورشيد مي آورد.هر كدام از جالينوس و غزالي در دفاع از راي خويش صاحب برهانهائي هستند. جالينوس از ابدي بودن عمر خورشيد، ابدي بودن عمر جهان يا قدم جهان را نتيجه مي گرفت و در مقابل غزالي با براهيني از ازلي نبودن عالم و پايان داشتن آن حمايت مي كرد. آنچه در اينجا به عنوان مسئله فلسفي براي نوجوانان مد نظر ماست برهانهاي مذكور است(5).معلم بايد از دانش آموزان بخواهد به استدلالات جالينوس و غزالي به دقت گوش فرا دهند و آنها را به بحث گذارند.ما اين مباحثه را به صورت گفتگوئي بسان يك نمايش ميان جالينوس و غزالي در آورده ايم تا براي نوجوانان جالب تر باشد. اگر معلم بتواند به تنهائي يا به كمك دانش آموزان مسئله را به سبك يك نمايش اجرا كند، جذابيت كلاس را بالا برده است. براي اين كار مي توان گروهي از دانش آموزان را با آمادگي قبلي مامور اجراي نقش جالينوس كرد و گروهي ديگر را مامور نقش غزالي و معلم هم خودش نقش راوي را به عهده گيرد. در صورت امكان مي شود معلم خود به تنهائي هر سه نقش را اجرا كند. به علاوه معلم مي تواند با استفاده از خلاقيت خود به اجرا شاخ و برگهاي بيشتري هم بدهد. و اما شكل نمايشي مسئله ما:

جالينوس : اي ابوحامد! شنيده ايم كه انديشه هايت در دفاع از شريعت تو را بر آن داشته كه در گفته هاي ما و ديگر فلاسفه تشكيك كني. ولي بدان براهين ما چنان محكم و استوارند كه در آن جائي براي تشكيك هاي تو باقي نيست! پس نيك به سخنان ما بينديش:
سده هاست انسانها خورشيد را با هدفهاي مختلف رصد مي كند. اگرعالم چنانكه تو مي گوئي ،رو به نقصان و اضمحلال بود و انتهائي داشت لازم مي شد جرم خورشيد درطول ساليان دچار كاهش گردد و در طي اين مدت دراز كه از عمر خورشيد گذشته است بايد آثار كاهش جرم در آن آشكار مي گشت؛ رصدها چنين چيزي را نشان نمي دهند و بلكه نشان مي دهند در اين مدت اندازه و جرم خورشيد تغيير نكرده است! پيداست جرم خورشيد تغيير ناپذير است و آنگونه كه مورد ادعاي توست پذيراي ذبول و فساد نيست.

راوي[معلم]: بچه ها! اما مي توانيد حدس بزنيد پاسخ غزالي چه بود؟[ مي توان اينجا مكث كرد و از دانش آموزان خواست ايراد احتمالي غزالي بر برهان فوق را پيشاپيش حدس بزنند و آنرا بيان كنند.اين كار باعث تحريك فكري نوجوانان مي شود. راوي سپس ادامه مي دهد:] بچه ها! غزالي دو دليل مي آورد كه قول جالينوس را زير سئوال ببرد. مي توان گفت پاسخ اول او منطقي است و پاسخ دوم او تجربي. [ در اينجا معلم به طور مختصر فرق استدلال مبتني بر منطق و استدلال مبتني بر تجربه را به دانش آموزان مي گويد.] دقت كنيد:

غزالي: زنهار اي جالينوس! تو اگرچه بزرگي ولي خوب مغالطه هم مي كني! اولا به فرض ما از تو مي پذيريم جرم خورشيد تاكنون و بطور تدريجي دچار نقصان نشده است،آيا از اين سخن مي توان نتيجه گرفت جرم خورشيد از اين به بعد هم دچار نقصان نمي شود؟ معلوم است مغلطه اي مي كني.اينكه جرم خورشيد تا كنون دچار تغيير نشده است به اين معنا نيست كه جرم خورشيد تغيير پذير نيست ؛ ممكن است جرم خورشيد از اين زمان به بعد دچار تغيير شود. ديگر آنكه راه تغيير يك شيئ فقط تغييرتدريجي نيست بلكه تغيير دفعي و ناگهاني هم عقلا ممكن است. از كجا معلوم خورشيدي كه تا كنون دچار نقصان و ذبول نشده است مثلا هزار سال بعد هم دچار كاهش ناگهاني جرم نشود؟ اي جالينوس ،كفر مگو و بدان خداوند ما بر هر كاري قادر است! پس او مي تواند مثلا هزار سال بعد اگر بخواهد چنين كند. (6)
و اما اگر اين پاسخ تورا بسنده نيست پاسخ دومي هم براي تو داريم. از كجا مي توانيم مطمئن شويم در طول ساليان گذشته در جرم خورشيد نقصاني پديد نيامده است؟آنچه از روي رصد منجمين تا اين زمان بدست آمده است آنقدر دقيق نيست كه بتوان بر آن تكيه كرد. جرم خورشيد چندين برابر جرم زمين است و حتي اگر به اندازه جرم كوههاي زمين از جرم خورشيد كم شده باشد، ما از طريق رصد با ابزارهاي كنوني نمي توانيم متوجه اين نقصان شويم.غرالي در اين استدلال به شكلي تجربه گرايانه بر مشاهده كه در علم و فلسفه علم روزگار كنوني هم يسيار مهم است انگشت مي نهد.
[پايان نمايش]

كساني كه با فلسفه هيوم آشنا هستند مي دانند استدلال اول غزالي كه مبتني بر شكاكيتي دقيق است، بسيار شبيه طريقه استدلال ديويد هيوم فيلسوف تجربه گراي انگليسي ،در بحث بر سر عليت و توالي رويدادها، است. ظرايف چنين استدلالهائي اگر توسط دانش آموزي فهم شود در رشد فكري او بسيار مؤثر است. اصولا دقت در ظرايف است كه از افراد انسانهاي دقيق مي سازد. معلم پس از طرح مسئله به صورت نمايش نظر دانش آموزان را در مورد استدلالات مطرح شده جويا مي شود و نظرات آنانرا به بحث مي گذارد. در ادامه معلم كلاس از نوجوانان مي خواهد در مباحثه ميان جالينوس و ابوحامد غزالي، پاسخ يكي را براي خود به عنوان پاسخ درست تر انتخاب كنند و بگويند به نظر آنها و همينطور با توجه به علوم كنوني و آنچه در دروسي مثل فيزيك آموخته اند، استدلالات جالينوس موجه تر است يا استدلالات غزالي. دانش آموز بايد قادر باشد و بتواند در نهايت از نظري كه بر مي گزيند دفاع عقلاني كند.
در واقع در هر جلسه از كلاسي كه به منظور آموزش فلسفه به نوجوانان تشكيل مي يابد مي توان يك مسئله مشابه مسئله فوق براي دانش آموزان طرح كرد و آنان را به فكر كردن وادار كرد. اينكار اگر ماهرانه انجام شود نتايج سودمند بسياري در تشويق نوجوانان به انديشيدن و آموزش روش آن به آنها دارد.


يادداشت ها

(1) من در اين زمينه بيش از همه مديون سه تن از معلمانم هستم: آقاي مصطفي تقوي كه مقدمات فلسفه، فيزيك و عرفان و روانشناسي را در سالهاي دبيرستان در تبريز از ايشان كه فيلسوف مشرب و کتابخوان بودند، آموختم. همينطور آقاي مجيد صادقي دبير خوب ادبيات و انشايم در مدرسه راهنمائي و سالهاي اول و دوم دبيرستان سمپاد تبريز ونيز آقاي سعيد سلطانپور دبير خلاق و هنرمند  زبان انگلیسی ام در آن مدرسه. هر سه اين بزرگواران چنان در كارخويش خلاق بودند كه بنظر من بالفطره معلم P4C محسوب مي شوند. يادشان گرامي و عمرشان پربركت باد.
(2) براي خواندن مقاله اي بسيار آموزنده و مبسوط در مورد نحوه اداره مناسب كلاس رجوع كنيد به مقاله نوشته فيليپ كم، ترجمه احسانه باقري در قسمت مهارتهاي معلم P4C در WWW.P4C.IR
(3) رجوع كنيد به منبع 2
(4) رجوع كنيد به مقاله مهم و مشهور كانت در كتاب روشنگري چيست؟ نظريه ها و تعريف ها، كانت،لسينگ، هردر و ديگران، ترجمه سيروس آرين پور، انتشارات آگاه، 1377، ص17
(5)منبعي كه شكل اوليه اين مسئله رااز آن گرفته ام كتاب مرحوم دكتر زرين كوب با مشخصات زير است: فرار از مدرسه،انتشارات امير كبير،1381،چاپ هفتم،صص116-115 به نقل از تهافت الفلاسفه غزالي،طبع بويج، بيروت 1927،طبع و تحقيق سليمان دنيا طبع ثالثه،مصر 1958،صص113-112.بسياري معتقدند غزالي استدلال مذكور را تحت تاثير يك متكلم مسيحي قرون وسطي به نام يحيي نحوي( JOHN PHILOPONES) ارائه كرده است.
(6)هدف غزالي از نگارش كتاب تهافت الفلاسفه و طرح مسئله حدوث عالم در قبال قدم آن انكار فلاسفه بوده است، كه در اين گفتار مورد بحث ما نيست.ما در اينجا ظرافت استدلال غزالي را مورد بحث و استفاده قرار مي دهيم.غزالي اگرچه خود برابر مخالفين اش اهل استدلال بود منتها متاسفانه كاري كرد كه پس از او ديگر در جهان اسلام، لااقل ميان اهل سنت، علوم فلسفي و استدلالي چندان پا نگيرند و همواره به نفع شريعت و تصوف تحقير شوند ؛ ضايعه اي كه خود حكايت مفصلي است و در جاي ديگر بايد بحث شود.


لینک همین مطلب در سایت فلسفه برای کودکان