۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

تراژدی علوم انسانی در ایران: حکایت مقدمه نویسی بر نظریه عدالت راولز - قسمت اول




1) کتاب «نظریه عدالت»، مهم ترین اثر جان راولز که در عالم انگلیسی زبان از سوی بسیاری مهم ترین فیلسوف سیاسی نیمه دوم قرن بیستم محسوب می شود، چند ماهی است به فارسی ترجمه شده است و با تیراژ 2000 نسخه از سوی انتشارات «پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری» در اختیار علاقمندان قرار گرفته است. بنده تا کنون نقد و اظهار نظر منتشر شده ای در مورد این ترجمه مشاهده نکرده ام، به جز اظهار نظری از فیلسوف دقیق مصطفی ملکیان که ترجمه را رسماً ارزیابی کرده اند، در یکی از وبلاگ ها. (که همان اظهار نظر را ایشان در جواب سئوالم به بنده نیز گفته بودند.)
به جز دو مقدمه ترجمه شده از نسخه تجدید چاپ شده 1971(2005) که مورد استفاده مترجمان بوده - یعنی مقدمه جان راولز و مقدمه کوتاه شاگرد راولز و استاد هاروارد توماس اسکانلن- چاپ فارسی نظریه عدالت با سه مقدمه فارسی همراه است. یکی مقدمه ای توسط رئیس پژوهشکده ناشر کتاب یعنی دکتر علیخانی ریاست پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، دیگری مقدمه دکتر رضا داوری اردکانی و سوم مقدمه ای بسیار کوتاه از مترجمان. در چندین یادداشت در این وبلاگ تصمیم دارم که در مورد دو مقدمه از سه مقدمه یادشده، یعنی مقدمه های دکتر علیخانی و دکتر داوری مطالبی بنویسم.

2) مرکزی که بنده در آن در رم تحصیل می کنم به گرایش ویژه داشتن به فلسفه جان راولز در ایتالیا شهره است. دلیلش هم آن است که سباستیانو مفتونه (Sebastiano Maffettone) رئیس مرکز در دانشگاه لوئیس کسی است که اولین بار 30 سال پیش با ترجمه «نظریه عدالت» راولز را به ایتالیائی ها معرفی کرد. سباستیانو در فلسفه سیاست یک راولزی (Rawlsian) است و با خود او (تا وقتی که زنده بود) و بسیاری دیگر از شاگردانش دوست یا همکار بوده است. خودش سالی یک ترم 3 ماهه در مرکز راولز درس می دهد. کتابی هم با انگلیسی نوشته است با نام  «راولز، یک مقدمه» که چکیده 30 سال تحقیق و تدریس و تفسیر فلسفه راولز است و قرار است به زودی توسط یک ناشر معتبر انگلیسی (اشتباه نکنم آکسفورد) منتشر شود. سالی1-2 نفر از اساتید راولز شناس درجه یک، معمولا از آمریکا، برای ارائه سخنرانی یا برگزاری  کلاس 1 ماهه به این مرکز می آیند. سال قبل دیوید راسموسن از بوستون کالج و جاشوا کوهن ازاستانفورد آمدند و امسال قرار است ویل کیملیکا از کوئینز کانادا بیاید.

البته اینها به معنای آن نیست که مرکز ما در پژوهش راولز بی نقص و بهترین است. کتابخانه دانشگاه در فلسفه سیاسی بسیار فقیر است و ما مجبوریم یا کتاب ها را بخریم یا به سایر کتاب خانه های رم ، به خصوص کتابخانه دپارتمان فلسفه دانشگاه بزرگ رم ساپینزا، مراجعه کنیم. به علاوه سر سباستیانو مانند همه افراد معروف بسیار شلوغ است و شخصاً بسیار کم برای آموزش دانشجویان دکترا وقت می گذارد. بعضی دانشجویان هم که فلسفه راولز را دوست ندارند یا برایشان مهم نیست، فضای برنامه دکترا را یک بعدی و «راولز زده» می یابند.  به جز فلسفه راولز و زمینه های مرتبط که مرکز ما در رم در آن جزو دو سه مرکز مهم در ایتالیا است (یک مرکز دیگر دانشگاه پادوا در شمال ایتالیا است)، لوئیس اصلاً بهترین دانشگاه در ایتالیا برای پژوهش در مورد افلاطون و ارسطو یا روسو یا هگل یا مارکس یا پست مدرنها یا حتی فلسفه کانت و میل نیست. (البته در مورد کانت و میل و کلاً فیلسوفان لیبرال وضعیت بهتراست. در نظریه های پسا استعماری هم اخیراً به خاطر وجود یک استاد جوان و باسواد هندی وضعیت خوب است.) 
در چنین جوی و با توجه به علاقه قبلی بسیار به پژوهش در فلسفه راولز بنده  پایان نامه دکتری ام را مرتبط با فلسفه راولز برداشته ام و در راستای آن شروع به ترجمه (لااقل قسمت اول از سه قسمت) نظریه عدالت  به فارسی کرده ام.

اینها را نوشتم تا بگویم اگر اظهار نظری در مورد چاپ  نظریه عدالت به فارسی می کنم، مرتبط به رشته تحقیقاتی ام است. ولی چون من خود در حال ترجمه نظریه عدالت به فارسی هستم، از اظهار نظر در مورد ترجمه دوستان عزیزمان آقای مرتضی بحرانی و جناب سید محمدکمال سروریان معذورم. می دانم که این دوستان 6 ماه شبانه روزی  انرژی و وقت بسیاری برای ارائه ترجمه خودشان از نظریه عدالت گذاشته اند، با انگلیسی و فارسی به خوبی آشنایند و قبل از نظریه عدالت کتب دیگری را هم در علوم سیاسی به فارسی برگردانده اند. ولی همانطور که اشاره کردم در این یادداشت ها قصد دارم نکاتی انتقادی در مورد دو «مقدمه» نوشه شده بر چاپ فارسی نظریه عدالت توسط ریاست پژوهشگاه مطالعات فرهنگی-اجتماعی وزارت علوم و دکتر داوری عرض کنم.

3) رواج نقد در فرهنگ یک جامعه، به خصوص تحصیل کردگان آن فضیلت بزرگی است. علی الخصوص بر اساتید و دانشجویان علوم انسانی وظیفه نقد سنگین تر است چون اساس علوم انسانی بر نقادی است. نقدها را نباید نقد به شخصیت افراد تلقی کرد. اینکه کسی موقعیت و جایگاه و قدرت برجسته تری در یک مجموعه اداری یا دانشگاهی یا سیاسی یا موارد مشابه داشته باشد، نه تنها او را مصون از نقدپذیری نمی کند، بلکه به خاطر جایگاه ویژه ای که آن فرد دارد و تصمیم ها و رویکردش افراد بسیاری را تحت تاثیر قرار می دهد، چنان فردی باید بیشتر از موهبت نقد شده برخوردار شود. در این یادداشت می خواهم قسمت اول از نقدم بر مقدمه دکتر علی اکبر علیخانی رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم بر نظریه عدالت راولز را بیاورم.  این مقدمه تراژدی علوم انسانی حکومتی در مملکت ما را به تصویر می کشد.

4) بنا بر اشارات موجود در اینترنت دکتر علیخانی هم مدیر پژوهشکده فرهنگی-اجتماعی وزارت علوم، یعنی یکی از بزرگ ترین سازمان های تحت نظر و بودجه دولت در علوم انسانی، در دولت نهم و دهم هستند و هم مدیر «گروه اندیشه سیاسی اسلام مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق». ایشان در سال 1382 دکترایشان را در علوم سیاسی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با پایان نامه ای با عنوان "عدالت در نگرش و روش امام علی" دریافت داشته اند که این پایان نامه برگزیده نخستین جشنواره حکومت اسلامی در قم در سال 1385 شده است. یعنی تخصص ایشان ظاهراً بیشتر در زمینه اندیشه سیاسی در اسلام است.

5) در همه جای دنیا مرسوم است که افراد متخصص هر رشته بر آثار کلاسیک و جهانی فلسفی که به زبانی دیگر ترجمه شده اند مقدمه می نویسند. به علاوه معمولاً مقدمه نویسان با اثری که بر آن مقدمه می نویسند همدلی دارند. تخصص در دنیای جدید بسیار باریک و جزئی شده است و مانند دنیای قدیم ممکن نیست مثلاً یک نفر در تمام شاخه های فلسفه و حتی فلسفه سیاسی تخصص داشته باشد. بر ترجمه مهم ترین اثر راولز که یکی از تاثیرگذارترین کتاب های قرن بیستم در فلسفه است باید علی الرسم کسی مقدمه بنویسد که تخصصی در راولز داشته باشد و تعلق خاطری به لیبرالیسم  و عدالت لیبرال راولزی داشته باشد. اینکه توماس اسکانلن راولز شناس و استاد فلسفه اخلاق برجسته هاروارد بر تجدید چاپ نسخه اولیه نظریه عدالت در سال 2005 که برای ترجمه استفاده شده مقدمه می نویسد نشانگر این رسم جا افتاده است.

ولی در ایران کنونی قضیه با همه جای دنیا فرق می کند. مخالفان بر کتاب های فلسفی مقدمه می نویسند. بنده هرچه قدر رزومه دکتر علیخانی را در این صفحه مطالعه کردم، در آن اثری از تخصص یا حتی تحقیقی در فلسفه راولز نیافتم. به علاوه از مقدمه ای که ایشان بر نظریه عدالت راولز نگاشته اند، بر می آید که ایشان هیج تعلق خاطر خاصی به اندیشه سیاسی راولز ندارد و حتی مخالف و منتقد لیبرالیسم است.

6) از جملات ابتدائی مقدمه بر می آید که دکتر علیخانی نسبت به روال علوم انسانی در ایران پس از احمدی نژاد خوشبینی دارند، آنجا که می گویند: «دهها مقاله، کتاب، پایان نامه و گزارش در ایران در خصوص بررسی، توضیح، تبیین و نقد اندیشه جان رالز و نظریه عدالتی که ارائه می کند» نگارش یافته است که اگر چه در مقیاس جهانی کم است اما «به نسبت ایران زیاد است».

باید پرسید کجایند آن دهها مقاله، کتاب، پایان نامه و گزارش در مورد نظریه عدالت به فارسی؟ اگر هر نوشته ای به فارسی، فارغ از کیفیت و دقت نوشته که در آن لااقل یکبار کلمه راولز آمده باشد منظور نظر باشد، در آن صورت بلی ما «دهها مقاله، کتاب، پایان نامه و گزارش» به فارسی در مورد راولز داریم. اما اگر کیفیت کار و پژوهش برای ما مهم باشد در آن صورت لااقل تا آنجا که بنده جستجو کرده ام و می دانم، آثار استاندارد در مورد راولز به زبان فارسی انگشت شمار اند.

در ادامه این نوشته می آید: «پژوهشگران علاقمند ایرانی به دنبال راهی برای تبیین عدالت در جامعه خود بودند و فکر می کردند شاید بتوانند از طریق اندیشه های بزرگترین نظریه پرداز معاصر عدالت، قدمی در این مسیر بردارند، ولی احتمالاً با مطالعه این کتاب سنگین و بعضاً پیچیده و سخت فهم، در می یابند از قبل آن طرفی نخواهند بست. کتاب نظریه عدالت به رغم تمام ارزش، اهمیت و عمق فلسفی و علمی که دارد، بالاخره در بستر گفتمان غرب ساخته و پرداخته شده و برای اجرا در یک جامعه لیبرال و به خصوص جامعه آمریکا ارائه گردیده است. فهم نظریه راولز که خود کار مهمی است حتماً به لحاظ روشی و تجربه های نظریه سازی و نظریه پردازی مفید خواهد بود، ولی محتوای آن صرفاً از این جهت که برای جامعه ای دیگر با شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متفاوت ساخته و پرداخته شده، برای جامعه ایران مناسب نیست، و ما با آن همه انتظار و علاقه، هنوز در اول راه هستیم؛ رالز عمارت نویی ساخته است، مجلل و با شکوه، و ما بهتر است به جای تعمیر و تزئین عمارت دیگران، خودمان به ساختن عمارتی نو همت گماریم.»

از سخنان فوق بوی پروژه بومی سازی و دینی کردن علوم انسانی به مشام می رسد که به خصوص با روی کار آمدن دولت دولت نهم و رواج بحث های جنبش نرم افزاری و کرسی های نظریه پردازی در میان متولیان حکومتی علوم انسانی در ایران باب شده است.


ادامه دارد......

۱۰ نظر:

  1. سلام جای خوبی دست گذاشته اید ادامه بدهید که بسیار قابل استفاده می نویسید

    پاسخحذف
  2. آقا یاسر خیلی ممنون. خوشحالم که مورد توجهتان واقع شده. حتماً ادامه خواهد یافت.

    پاسخحذف
  3. خوشحال شدم از دیدن وبلاگتان. از این بابت از آقای میردامادی هم متشکرم که معرفی کردند. من هم علاقمند به فلسفه حقوق هستم که البته در موارد و مواضع متعدد در ارتباط تنگاتنگ با فلسفه سیاسی هم هست. پیشتر، تصورم این بود که فلسفه حقوق تنهاترین شاخه فلسفه علوم اجتماعی است؛ اما با دانستن اینکه نظریه عدالت رالز بعد از گذشت چند دهه از انتشار اولیه اش به تازگی در ایران ترجمه شده است، بخشی از غصه حقوقی خودم را فراموش کردم:) خدا قوت به شما می گویم و منتظر خواندن ادامه مطالب شما خواهم بود.

    پاسخحذف
  4. بنظرم اینکه دنبال بومی کردن همه چیز باشیم یکی کمی توهم میاد. اگر چیزی با ماهیت جامعه پذیرنده هماهنگ نباشه مردم اون جامعه بطور غریزی و خودکار اون رو بومی میکنند. پس بدون وقت کشی مناسبترین نظریه عدالت برای جامعه ای مثل ایران رو میشه اجرا کرد. تا چند دهه باید صبر کنیم یکی بیاد نظریه به اصطلاح بومی بده. همین محمود نظریه داد برای هفت پشتمون بسته...

    پاسخحذف
  5. به علی آقای پورعطائی:
    خوشحالم از توجهتان. ما تنها در ابتدای راه شناختن نظریه عدالت راولز در ایرانیم. ترجمه موجود نظریه عدالت به قول جناب ملکیان احتیاج به ویرایش معنائی اساسی دارد و ترجمه بنده هم، اگر مقبول افتد، فعلاً تنها محدود به قسمت اول (البته مهم ترین) از سه قسمت نظریه عدالت خواهد بود و چاپش یکی دو یا شاید حتی سه سال زمان خواهد برد. حکایت فلسفه حقوق هم چنانکه گفتید مشابه فلسفه سیاسی است. ولی خوبی کار آنجاست که ایرانیان شروع به آشنائی با راولز کرده اند.

    به ناشناس: موافقم. بومی سازی رایج در میان حاکمان کشور با مشکلات نظری و عملی عظیمی روبروست. امیدوارم مجال شود در یادداشت های بعدی بیشتر بحث کنیم.

    پاسخحذف
  6. با سلام
    آقاي دكتر عليخاني مدرك دكترايشان را از پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي گرفته اند.

    پاسخحذف
  7. آقاي عليخاني از پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي مدرك دكتري گرفته اند و از هم دوره هاي ايشان مي توان به آقايان موسي نجفي، مظفر نامدار تالشاني و محمد صادق كوشكي اشاره كرد.

    پاسخحذف
  8. به ناشناس:

    عبارت محل دکترای دکتر علیخانی را در متن وارد و تصحیح کردم. ممنون از توجه تان.

    پاسخحذف
  9. بحث شما مرا نیز بران داشت که چیزی بنویسم و شاید کمی کمکی کنم !اگه خواستی نگاه بندازی اینجا هست(http://faras0.blogspot.com/2010/02/blog-post_1615.html)

    مانا باشی

    پاسخحذف
  10. سلام علیکم.
    طبعاً ترجمه ی آثار بسیار مشهور، مورد توجه قرار می گیرد.
    گمان می کنم تیتر مقاله ی
    http://malekiyan.blogfa.com/post-265.aspx
    به جای
    «برگردان فارسي كتاب «نظريه عدالت» مورد تاييد ملكيان نيست»
    مثلاً این طور می بود:
    «مصطفی ملکیان هیچ گونه همکاری با ترجمه ی کتاب نظریه ی عدالت جان راولز نداشته است»
    ***
    طبیعی ترین حالت البته این است که شما گفته ای. یعنی اهل فن هر موضوع تقریظ بنویسند بر کتاب آن موضوع. و حتا جز اهل فن بودن، از موافقان باشند. البته ممکن است آوردن نظر مخالفان، فایده ی آکادمیک یا پژوهشی داشته باشد. باید بررسی کرد. و:

    ما سال 1378 یک کتاب منتشر کردیم. کتاب سینمائی بود. یک تقریظ از بهرام بیضائی داشتیم برای چاپ 1376 کتاب. در ویراست دوم یعنی 1378 از بهاء الدین خرمشاهی (ی غیر سینماگر) خواستیم تقریظ بنویسد. نوشت و خودش اذعان کرد که روا نمی داند نامش در جنب نام بیضائی بیاید، و سپس، به عنوان فردی کتابشناس، نظری نوشت.

    تهران
    سیدعباس سیدمحمدی
    http://seyyedmohammadi.blogfa.com/

    پاسخحذف