۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

جواد لاریجانی، حقوق بشر و عدالت تراسیماخوسی


دکتر جواد لاریجانی به عنوان رئیس هیات ایرانی در اجلاس حقوق بشر سازمان ملل در ژنو دیروز در شبکه سی ان ان مصاحبه ای با کریستین امانپورانجام داد. وقتی به مصاحبه گوش کردم با غم و حسرت تصمیم گرفتم حتماً در موردش مطلبی بنویسم به خصوص آنکه مصاحبه کننده به اقتضای مقامش در مورد "حقوق بشر" سخن می گفت.

دکتر لاریجانی در آن مصاحبه گفت که ایران نه تنها بزرگ ترین که تنها دموکراسی خاورمیانه است و اینکه در کشوری که هر سال در آن یک انتخابات برگزار می شود. اختلاف و بحث بر سر نتایج انتخابات امری طبیعی است. تعهد ایران به حقوق بشر امر واضح و مبرهنی است و  اینکه نمایندگان حقوق بشر سازمان ملل از ایران بیش از بسیاری کشورها بازدید کرده اند و عدم بازدیدشان در زمان حاضریک مسئله صرفاً تکنیکی است که سر زمانش حل خواهد شد. هیچ کسی در ایران به خاطر اعتراض زندانی نیست و کسانی که زندانی اند به خاطر خشونت و تعرض به اموال عمومی زندانی اند. در جریان تظاهرات بعد از انتخابات  20 پلیس و 13 شهروند کشته شده اند و به اموال عمومی و جان و مال مردم توسط بعضی معترضین تعرض شده و اینکه اعتراضات بعد از انتخابات اعتراض نبوده اند بلکه آسیب رسانی و خشونت بوده اند و اینکه هر حکومتی وظیفه دارد به خشونت پایان دهد و اینکه خشونت بکار رفته توسط پلیس ایران بسیار کمتر از خشونت پلیس لوس آنجلس و نیویورک و پاریس بود که سه ماه در آتش خشونت می سوخت. روزنامه نگاران زندانی نه به خاطر روزنامه نگار بودن که به خاطر تائید خشونت زندانی اند و اینکه وقتی افرادی مثل جواد لاریجانی در زندان شاه بودند، شیرین عبادی از مشایعت و همدمی با خانواده سلطنتی محظوظ بوده است و عبادی به خاطر خارج نشینی از واقعیت و قلب و حقیقت زندگی مردم داخل ایران دور افتاده است و اینکه سیستم قضائی ایران باز است ومراحل قضائی در قبل و بعد از دادگاه در تمام روزنامه ها منتشر می شوند و نه نفر محکومین اعدام می توانند آزادانه از خود دفاع کنند.

لاریجانی در پاسخ سئوال امانپور مبنی برآنکه چطور علت مرگ روح الامینی ابتدا منژیت اعلام شد و سپس که معلوم شد منژیت نبوده و علت برخورد ضربه بوده برخوردی با خاطیان صورت نگرفت گفت خطا در همه جای دنیا رخ می دهد و رفتار حکومت ایران در مسئله کهریزک بهتر از برخورد حکومت آمریکا با قضیه زندان گوانتانامو بوده است که زندانی همچنان باز است. امانپور پرسید که چرا مرتضوی که از سوی مجلس ایران مسئول جنایات کهریزک معرفی شده همچنان صاحب مقام است گفت گزارش مجلس فعلاً کافی نیست و البته پرونده باز است و خاطی باید مجازات شود. امانپور پرسید در مورد اینکه ایران در رتبه دوم مجازات اعدام جهان پس از چین قرار دارد چه می گوئید با گفتن اینکه %70 کسانی که در ایران اعدام می شوند قاچاقچی مواد مخدر به غرب هستند قسمت عمده پاسخ را عملاً به خود خبرنگار برگرداند. در مورد به دار آویختن نوجوانان هم گفت آن عمل اعدام در معنای حقوقی کلمه نیست بلکه امری متفاوت یعنی قصاص است والبته ما هم می کوشیم اولیای دم  بیشترعفو کنند.


 وقتی مصاحبه فوق را گوش می دادم احساس بدی به من دست داد. ازخود پرسیدم پس آن منطق دانی و ریاضیات دانی از برکلی و رصدخانه سازی و ریاست مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات (یعنی یکی از مهم ترین مراکز تخقیقاتی کشور در علوم پایه نظری) بودن به یک باره کجا رفت؟ یعنی خود جواد لاریجانی به مغلطه های منطقی ای که در مصاحبه فوق مرتکب می شود واقف نیست؟ ذهنم به دنبال پاسخ معطوف به تعریف تراسیماخوس از عدالت در کتاب جمهور شد.


قبلاً در این دو یادداشت در مورد برادر دیگر لاریجانی ها یعنی آیت الله صادق لاریجانی نقل قول زیر از جمهور افلاطون را آورده بودم که در آن تراسیماخوس برداشت مطلوب خویش ازعدالت را فرموله می کند. آنجا آورده بودم که از نظر تراسیماخوس عدالت چیزی نیست جزمنفعت اقویا و قدرتمندان جامعه:

"گونه های مختلف حکومت با در نظر داشتن منافع متفاوت شان قوانین را متناظراً استبدادی، دموکراتیک یا اشراف گرا می کنند. این قوانین که برای منفعت آنان ساخته شده اند، همان عدالتی است که آنها تحویل زیر دستان شان می دهند و هر کسی که از این قوانین تخطی کند، توسط حکومت ها، به عنوان قانون شکن و ظالم مجازات می شود. وقتی من می گویم در تمام حکومت ها یک اصل عدالت حاکم است، و آن یعنی منفعت حکومت، منظورم این است. و از آنجائی که حکومت قدرت را در اختیار دارد، تنها نتیجه معقول این سخن آن است که در همه جا تنها یک اصل عدالت حاکم است، یعنی منفعت اقویا." (جمهوری افلاطون، گفتار اول)

پس از گوش دادن به مصاحبه فوق برای بنده شبهه ای باقی نمانده که جناب محمد جواد لاریجانی نگاهشان و تعریف شان ازعدالت و حقوق بشر تراسیماخوسی شده است. ایشان ظاهراً چون به کانون های قدرت نظام بسیارنزدیک اند، برای حفظ و توجیه قدرت چنین اظهاراتی  ابراز می دارند که در آن منطق دانی و ریاضی دانی به یک باره فراموش می شود و قدرت قدرتمندان در آن بالاتر از هرمنطقی حرف اول و آخر را می زند. راستی با کدام تعریف از عدالت به جز تعریف تراسیماخوسی رفتار با معترضان پس از انتخابات کاملاً عادلانه و مطابق حقوق بشر است؟

جناب لاریجانی و رهبرانشان ادعای علوی بودن دارند. راستی عدالت امام علی هم تراسیماخوسی بود؟ من که شخصاً فکر می کنم و برای حرف خود دلیل دارم که در یکسان برخورد کردن علی در موارد مشابه (گو اینکه علی عدالت را یک قانون جهان شمول و استثناناپذیر می دید) عناصر قوی کانتی وجود دارد تا عناصر تراسیماخوسی.

۵ نظر:

  1. درودبرمیثم
    اندیشه قردی چون مصباح حداقل دوراز نیرنگ است اما سخنان فردی چون لاریجانی چیزی جز فریب نیست.
    لاریجانی ها شدیدا قدرت طلب هستند.تغییر درنظراتشان با تغییر درفضای جامعه همیشه بوده است.
    بامهر

    پاسخحذف
  2. یک مسئله ای هم که متناوبا در این چند ما به نظر می رسد و پررزنگ تر شده است، مسئله نسبت قانون با عدالت یا به طور کلی قانون با اخلاق سیاسی است. (نمی دانم "اخلاق سیاسی" ترجمه مناسبی است برای پالیتیکال مرالیتی یا نه). به هر حال، هر چند در ایران رهبران معترضان سیاسی به دلائل مختلف سعی می کنند خود را در فکر و عمل د چارچوب قانون نشان دهند، اما یکی از مشکلات عمده غیر اخلاقی بودن قوانین (در اکثر موارد غیر تخلاقی، عمدتا بر حسب معیارهای اخلاق سیاسی مانند دموکراتیک نبودن) است. آیا در برابر قانون غیر اخلاقی، تکلیف همچنان تبعیت است؟ اساسا چنین قانونی را می توان قانون نامید؟ اینها سوالاتی است که عمری به درازای تاریخ مکتوب علم دارد، و پاسخهای متنوع و درخوری هم دریافت کرده اند؛ و در فضای فعلی ایران توجه به آنها پر فایده است

    پاسخحذف
  3. من از سخنان آقای لاریجانی تعجب نمیکنم. من از شما تعجب می کنم. شما انتظار داشتید آقای لاریجانی بیاید و از طریق یک خبرگزاری بیگانه متعلق به استکبار جهانی بگوید: "ما متعرضان به نتایج انتخابات را به شدت سرکوب کردیم و به آنها اجازه حرف زدن ندادیم و عده زیادی را زندانی و شکنجه کردیم. حقوق بشر را نادیده گرفتیم و حالا از همه مردم کشورمان عذرخواهی میکنیم."؟ پس آقای لاریجانی و همفکرانشان برای چه انقلاب کردند؟ آنها باید این انقلاب را که 31 سال برایش زحمت کشیده شده حفظ کنند.(و از خود سوال نمیکنند آیا آنچه ما بدست آورده ایم، همان ارزشهایی است که هدف انقلاب بود؟)و این چنین است که ایشان منطق خود را هم فریب می دهند. مثال ساده آن در کشور ما بسیار است: دروغ بد است ولی اگر مصلحت در گفتن آن باشد چه؟ ما یاد گرفته ایم که همیشه راه فرار را برای عکس العمل های نادرست و غیر منطقی باز بگذاریم. در این میان "دین" هم دست آویزی برای انسانهای صاحب قدرت است چرا که طبق آموزه های دینی شما نباید و نمی توانید با دید دنیوی و محدود خود مسیر پر پیچ و خم زندگی را طی کنید و کس دیگری صلاح شما را بهتر میداند،پس به ناچار باید آنرا قبول کنید. ایران سالها مبارزه کرد تا "جمهوری""اسلامی" ایران باشد.آیا ایران امروز ما جمهوری است؟ اسلامی چطور؟
    آنچه متولیان امروز ایران بر آن پافشاری می کنند حفظ ارزشهای انقلاب نیست بلکه حفظ قدرت خویش است حتی به بهای قربانی شدن تمامی ارزشهای انسانی. این را از زبان رییس جمهور منتصب زیاد شنیده ایم که "ملت ایران".....یعنی "من"

    پاسخحذف
  4. سلام میثم جان.مرحوم علیمحمدی در مورد جواد لاریجانی گفته بود:"جواد لاریجانی مثل عمرعاصه که حاضره برای حفظ موقعیتش توی ipm کشف عورت کنه و حمایتش از احمدینژاد هم از همین قبیله."

    پاسخحذف
  5. به علیرضا: موافقم کاملاً. البته اگر قرار باشد روانشانسی کنیم افراد را من فکر می کنم آیت الله مصباح و دکتر لاریجانی منطق شان یکی است.

    به ناشناس اولی: به نکته بسیار بسیار مهمی اشاره کردی، یعنی حدود و ثغور نسبت اخلاق و حقوق و نیز حد و مرز تعهد سیاسی (political obligation) تئوری های لیبرال (مانند لاک و راولز و راز و فایده باوران و..) و غیر لیبرال (مانند ولایت فقیه) جواب های مختلفی در باره حدود تعهد سیاسی دارند. امیدورام توفیق شود در موردش بنویسم بعداً یک مقدار. تشکر از نکته.

    به ناشناس دومی: موافقم، همان منطق تراسیماخوسی است دیگر!

    به حسین رمضانی: خوشحالمان کردی این طرف ها سر زدی رفیق قدیمی! این نقل قول را از دکتر در مورد جواد لاریجانی نشنیده بودم. ممنون.

    پاسخحذف